تمام برکهها را خویِ دریا میدهی ای ماه!
درخت از شوق تو مرغ مهاجر میشود
ترنج آفرینش، قصری از آیینه خواهد شد
حریر نور و گلفرشِ معابر میشود روزی
بُتان بر شانة محراب و منبر سایه افکندند
تو میآیی، خدا سهم منابر میشود روزی
چه باک از طعنة ناباوران؟ ما خوب میدانیم
که شب میمیرد و خورشید ظاهر میشود روزی
سمند نور، زلف تیرگیها را برآشوبد
به فرمانی که از چشم تو صادر میشود روزی
تو باقیماندة حقی، به زیتون و زمان سوگند
تمام عصرها با تو معاصر میشود روزی
در و دیوار، دیوان غزلهای تو خواهد شد
و حتی سنگ با نام تو شاعر میشود روزی
حامد حسینخانی